به نظر شما، آیا هزینه های آموزشی، از مدرسه سازی و ساخت دانشگاه گرفته، تا حقوق آموزگاران و وارد کردن فناوری به آموزشگاهها، همه و همه، نوعی سرمایهگذاری به حساب نمیآید؟ بدون شک، آموزش و پرورش، یک سرمایهگذاری اساسی برای اقتصاد کشورهاست. نیروی کار ما در حقیقت از همین دریچه و از همین سرمایهگذاری ارزشمند، تأمین میشود.
ما برای توسعۀ اقتصادی مجبور هستیم تا نوع نگاهمان به مسائل آموزشی را تغییر دهیم. آموزش کاربردی و هدفمند، باعث تغییر ارزش ها در جوانان ما میشود و این تغییرات، تأثیر مستقیمی در وضعیت اقتصادی دارد.
آموزش در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه
پیشرفت و توسعۀ کشورها در طول تاریخ، زمانی به حقیقت تبدیل شده است که نیاز به پیشرفت در اعضای آن جوامع شدت گرفته باشد. آموزش و آگاه سازی، میتواند این نیاز به پیشرفت را تشدید کند و از این راه تأثیر زیادی بر توسعۀ اقتصادی داشته باشد.
در کشورهای توسعه یافته، شاهد این موضوع هستیم که بخش اقتصادی به صورت موازی و هم راستا با بخش آموزشی حرکت میکند. چراکه آگاهی و آموزش نیروی کار است که حرف اول در پیشرفت و توسعه را میزند. این کارمندها و کارکنان بنگاههای اقتصادی و تولیدکنندهها هستند که چرخ اقتصاد را به حرکت در میآورند. پس ما نمیتوانیم آموزش نیروی کار را نادیده بگیریم.
افزایش در تولیدات، در درجۀ اول باید شکرگذار کیفیت کوشش و خدمات نیروی انسانی باشد. آگاهی و مهارت هایی که نیروی کار، آنها را میآموزند، نوعی سرمایۀ بزرگ به حساب میآید که این سرمایه، بخش اصلی از نظام تولید و در نتیجه رشد نظام اقتصادی را تشکیل میدهد. به همین دلیل است که امروزه دولتها سرمایهگذاریهای بیشتری در بخش آموزش و پرورش انجام میدهند و نتیجهای که از این سرمایهگذاری گرفتهاند، توسعۀ اقتصادی و اجتماعی سرزمینشان بوده است.
عدم سرمایه گذاری های لازم در بخش روش های مدرن یادگیری و شناخت مهارت ها
در سرمایهگذاری بخش آموزش، نرخ بازگشت سرمایه، بسیار بیشتر از نرخ بازگشت سرمایههای فیزیکی و صنعتی میباشد. ما در ایران به سرمایهگذاری در بخش یادگیری و روشهای مدرن در این حوزه، اهمیت زیادی نداده ایم. آن نوع از یادگیری که همچون سیستم آموزشی کشور ما، بر پایۀ مهارتها، خلاقیتها و آموزشهای عملی، تکیه نداشته باشد، نمیتواند تأثیری بر رشد و توسعۀ اقتصادی داشته باشد.
فراموش نکنیم، زمانی که آموزش به صورت نیمهمتمرکز و غیرمتمرکز صورت بگیرد، بازار کار نیاز بیشتری به جذب آن نیرو احساس میکند. در این صورت، هم اشتغال زائی صورت میگیرد و هم نتیجۀ اقتصادی بهتری برایمان دربر دارد. با این وجود، آیا ما اهمیت آموزش در راستای نیاز بازار را درک کرده ایم؟ دانشگاههای ما برای جبران کمبودها و شناخت باید و نبایدها در بخش اقتصاد و صنعت، چه راهکاری ارائه داده اند؟ آیا ما در بحث آموزش، میدانیم که در کدام شاخه بیش از شاخههای دیگر باید تولید علم و نیروی کار کنیم؟
آیا آموزش نیروی کار و تأثیرش در اقتصاد کشور را جدی گرفته ایم؟
دانشگاهها در ایران تولید دانش میکنند، آموزشگاهها نیروهای زیادی پرورش میدهند، ولی متأسفانه در بازار کار برای این نیروها، هیچ کاری در نظر گرفته نشده است. همین موضوع، مانع رسیدن ما به توسعۀ اقتصادی میشود. وقتی در کشور ما، مدرک تحصیلی، ارزش بالایی پیدا میکند و به آن اهمیت کاذب میدهند، نتیجه این میشود که 70 تا 80 درصد از نیروی کار، در حرفه ای مشغول به کار هستند که هیچ ارتباطی با مدرک تحصیلیشان ندارد.
عدم بازارسنجی و آگاهی لازم در بخش تولید و صادرات محصولات ایرانی
نبود آموزش و آگاهی، نه تنها در بخش تولید، بلکه در صادرات هم دیده میشود. صادرکننده به تصور آنکه میتواند با صادر کردن محصولش به سود بالایی برسد، بدون آنکه آموزش دیده باشد و بدون آگاهی، صادرات را آغاز میکند و در همان گام نخست، شکست میخورد و به جای ارزآوری و سود، به او خسارت وارد میشود.
گشایش یک شعبه و یا دفتر اداری در خارج از کشور، به این معنا نیست که دیگر به راحتی میشود وارد میدان صادرات شد. آموزش در جهت شناخت بازارهای بین المللی خیلی اهمیت دارد. بدون پرورش و آگاهی، هم زحماتمان به هدر میرود و هم سرمایههای ملی را از دست میدهیم.
وقت آن رسیده که آموزش نیروی کار و تأثیرش در اقتصاد کشور را جدی بگیریم، تا روز به روز به رونق و توسعۀ اقتصادی در شاخههای گوناگون صنعتی و خدماتی، نزدیک و نزدیکتر شویم.
استفاده از این متن و کپی آن با ذکر منبع و لینک، بلامانع است.